لیانا عشق مامان و بابا لیانا عشق مامان و بابا ، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره

نی نی جون ما

سومین روز سفر زوار کوچولوی ما

پنجشنبه 5 آبان ماه 90 صبح عزیزم بعد صبحانه ساعت 5/7 رفتیم به سمت مسجد کوفه عزیزم جای ضربت خوردن امام علی (ع ) اونجا خیلی از پیغمبر های و امامای ما نماز خواندن و ما هم باید اونجا ها نماز بخوانیم عزیزم بازم مامانی خیلی کمر درد شد و خسته اما بازم خیلی خوش گذشت تازه مامان جونی من و شما رفتیم قسمت محراب مسجد و جایی که امام علی (ع ) به دست ابن ملجم لعین ضربت خوردن و بغل کردیم و گریه کردیم عزیزم و کلی دعا خوندیم عزیز دلم بعد نماز ظهر و عصر تو مسجد کوفه رفتیم زیارت قبر خواهر حضرت ابوالفضل (ع) و دختر امام علی (ع ) اونجا خیلی خیلی شلوغ بود و مامانی رو هول دادن خیلی نگران شما شده بودم اما خدا رو شکر تونستیم وقتی خلوت شد بیاییم بیرون عصر هم رفتی...
14 آبان 1390

بهترین روز زندگی مامانی

نی نیه من امروز از ته قلب باورم شد که مامان شدم آخه امشب که رفتیم با باباجونت دکتر دکتر صدای قلب کوچولوت رو برام گذاشت الهی قربونت برم نی نیه من خیلی صداش ناز بود انگار خدا دنیا رو به مامانی داده باشه اشک گشت تو چشمای مامانی مامانی جونم بابات کلی بهم حسودی کرد آخه اون نتونست گوش کنه وای عزیزم تا دو ساعت هی بابایی ازم میخواست اون لحظه رو براش تعریف کنم دلم براش سوخت مامانی گلم قلب نازت خیلی خیلی تند میزد خیلی دوست دارم مامان جونم اما آقا دکتر سونو نکرد گفت که اگه سونو کنه شما اذیت میشی منم قبول کردم تازه به ترس و لرز به دکتر گفتم میخواهیم با شما بریم کربلا منتظر بودم دکتر بگه نه و بعد هم مامانی رو دعوا کنه اما نی نیه من بهم گفت برو خوش ...
14 آبان 1390
1